کامیون کسرا و خطر سقوط
یکی از پارکهایی که به خونمون خیلی نزدیکه پارک گلها در مجتمع گلهاست.
دو روز پیش من و کسرا آماده شدیم تا به پارک بریم به اصرار کسرا کامیونش را براه
انداختیم. وقتی تو پارک بچه ها کسرا را با کامیون دیدند صداش زدند تا با هم بازی کنن
من هم مواظب بودم تا با هم دعوا نکنن کسرا هم همیشه وسایل بازیش را به بچه ها میده
همین پسری که مشکی پوشیده و جلوی کسرا نشسته کامیونش را برداشت و شروع کرد
به دویدن کسرا هم به خاطر اینکه کامیونش را بگیره پشت سرش میدوید که امیر علی
کامیونش را زمین زد و چرخش کنده شد من هم یک لحظه دیدم که امیر علی چرخ کامیون
را به بالا پرتاب کرد من وقتی نزدیکتر شدم دیدم که کسرا لبه دیوار ایستاده و میخواد
تا چرخش را از بالای دیوار بیاره پشتش هم پرتگاه خیلی گود ی بود که من به کسرا گفتم
حرکت نکن پرت میشی و خوشبختانه همونجا وایستاد و من خودمو بهش رسوندم و آروم
از روی دیواره پایین آوردمش. خودم خیلی هول کردم و تا شب دپرس بودم و از اینکه
خداوند اونو حفظ کرد تا من برسم خیلی شکر کردم الهی همه بچه ها در پناه حق و
زیر سایه پدر و مادر بزرگ شن.آمین یا رب العالمین.