کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

ورود کسرا به آکادمی ورزش و مهد دانشگاه

1392/4/8 8:33
نویسنده : مامان دریا
481 بازدید
اشتراک گذاری

مدتی است که کسرا دوست داره به مهد بیاد و با بچه ها بازی کنه مخصوصا که

یکبار  قبلا با من به دانشگاه اومده بودو  محیط بیرون مهدکودک و اسباب بازیها را هم

دیده بود اصرار داشت که به مهد بیارمش من هم بدم نمیاومد بیاد چون به خاطر تابستون

دانشگاهمون واسه بچه های کارمند و آزاد آکادمی ورزش بر پا کرده فقط مشکل خوابش را

داشتم چون صبح را تا نه ونیم ده خوابه بلاخره با اینکه خواب بود تو ماشین گذاشتمش

و با هم به دانشگاه اومدیم وقتی بیدار شد خیلی ذوق زده بود و بعد از اینکه صبحونش را

خورد اونو به آکادمی ورزش بردم مربی ها  خیلی گرم باهاش برخورد کردندتا جذب بشه.

 

دانشگاه 


محیط بازی را خیلی دوست داشت و از اینکه به بازی گرفته بودنش خیلی خوشحال بود

 مربی خیلی خوبی داشتن که برای این سنین فقط بازیهای پرش رو تشک و رد شدن از

حلقه و دیر بازیهای کم خطر را بازی میکرد و از اینکه گروهی بازی میکردند لذت میبرد.

دانشگاه

علاقه عجیبی هم به توپ بسکتبال داره و هر چند  یکبار به مربی شون یاد آوری میکرد

که مهنم توپ بسکتبال میخوام و مثل بچه های بزرگتر دوست داشت اونو توی تور بندازه

آخر کار هم بعد از اینهمه تلاش برای پرتاپ توپ از من خواست تا توپ را به حلقه پرتاب کنم.

دانشگاه

بعد از آکادمی ورزش به مهد کودک بردمش بچه ها در حال خوردن میان وعده بودن

کسرا هم با اوناه توی سالن میان وعده خورد و برای رفتن به کلاسهاشون قطار شدن.

کسرا که اولین روز مهدش بود اجازه دادند که ریس قطار باشه و همه پشتش حرکت کردن

منهم بیرون اتاق به خواسته مدیر مهد نشستم تا وقتی از کلاس میاد نگران نشه و حضورم

را بیبنه شاید به راحتی 7 یا 8 بار از کلاس یرون میاومد و دوباره برمیگشت و دوست داشت

بیشتر توی حیاط پیش وسایل باشه بچه ها تو حیاط پشتی استخر شنا داشتن مربی از

تو کلاس بهش نشون داده بود که اگه تو کلاس بمونی من به استخر میبرمت ولی اون به

خاطر اینکه استخر را پیدا کنه به بیرون مهد می اومد و بعد به پشت حیاط میرفت به من

میگفت میخوام محل استخر را پیدا کنم از اینکه مکان یابیش درست بود خوشحال شدم و    

بهش گفتم این حیاط ستخراز خود ساختمون راه داره و الان هم قفله  و من هم برای

شما حوله نیاوردم در اصل این بود که اونروز کوچکترها به استخر رفته بودند و نوبت کلاس

کسرا نبود وتی دید که دیگه موندن تو مهد فایده ای نداره بهم گفت مامان بریم پیش خاله

ها و من اون وبه اتاقم اوردم کلی پله ها را بالا پائین کرد و با آسانسور بازی میکردو تو

اتاقم هم با کامپیوتر بازی کردو وبعد ناهار و یک کم دیگه بازی به خونه اومدیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دومین جشنواره مجازی کتابخوانی
23 تیر 92 13:15
دوست بزرگوار مامان کسرا دومین جشنواره بزرگ مجازی کتابخوانی در دو رده سنی آزاد و نوجوانان در حال برگزاری است. ضمن دعوت برای شرکت در این جشنواره،از شما خواهانیم تا در اجرای این برنامه با پذیرفتن عنوان"همکار افتخاری" ما را یاری فرمائید.