سبز کردن سبزه
چند روز به عید مونده بود که من تصمیم گرفتم سبزه سبز کنم ولی از ترس اینکه
توسط آقا کسرا تارو مار بشه خیلی دو دل بودم بالاخره دل را به دریا زدم و اینکار
را کردم چون دوست داشتم خودم سبزه بکارم با کسرا خان هم اتمام حجت کردم
که به سبزه ها دست نزنه تا سالم بمونه چون سالهای پیش خیلی سبزه ها را خراب میکردو
واسه سال تحویل چیزی از اونها نمیموند امسال واقعا پسر خوبی بود و بهشون دست نزد .
برای اینکه کمتر در دسترس باشه اونو بالای یخچال فریزر میذاشتم، فقط واسه آب
دادن پائین میاوردم بعد از چند دقیقه که برگشتم دیدیم یک مشت برنج توی سبزه ها ریخته
و اونهم در کاشت سهیم شده بود. و لی خدا را شکر سبزه ها خوب موند .حالا بگم ازماهی
قرمزی که کسرا با باباش از ماهی فروش خریده بودندو سرنوشت زیبای این ماهی که
عمرش به دنیا بوده وقتی ماهی را میخرند آقای فروشنده اونو داخل نایلکس میذاره یک
چند متری که از محل خرید دور میشن کسرا متوجه میشه که ماهی تو کیسه نیست به
باباش میگه با هم برمیگردن میبینن سه متر اونطرف تر ماهی رو زمین افتاده و اونو دوباره
تو کیسه آب میندازن الان هم حالش خیلی خوبه و با دوتا ماهی بزرگتر از خودش دوسته
و اونقدر این ماهی وروجک هست که دنبال اون دو تا ماهی میکنه. البته زنده بودنش را مدیون
آقا کسراست که به موقع فهمید و نجاتش داد.