کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

برگشت بابا وماجراهای مهمونی

1393/4/16 10:29
نویسنده : مامان دریا
521 بازدید
اشتراک گذاری

بابای کسرا  روز جمعه به تهران رسید و کسرا از دیدنش خیلی خوشحال شد و با دعوت شدن

به خونه مریم جون خوشحالیش چند برابر شد و بعد از ظهر بود که بیقراریهاش شروع شد  و برای

رفتن از ما بیشتر عجله داشت و جلوتر از ما به بیرون رفت و  منتظر ایستاده بود.

 

 نزدیک افطا ربود که خونه مریم جون رسیدیم. مانیسا جون با بابا و مامانش  چند دقیقه بعد از ما رسیدند

تو همین فاصله کسرا از مانا جون دوتا هدیه خیلی خوب دریافت کرد یکیش  فوتک تلی  خرگوشی بود

و یکی هم لیوان باب اسفنجی که خیلی خوشحالش کرد من و مانا جون بهش گفتیم که باید مواظب

لیوانت باشی تا نشکنه کمی فکر کرد و به مانا جون گفت دسته دار یا استیلش را ندشتند مانا جون

هم گفت نه که در همین حین مانیسا جون   بابا و مامانش هم از راه رسیدند .کسرا  با مانا جون تو

اتاق بودند که مسعود و مانیسا هم وارد اتاق میشن قبلش کسرا به مانا جون میگه من باهات یک حرف

خصیصی دارم مانا جون گفته خصوصی اونهم گفته آره ولی مانیسا و مسعود جون نباید باشن  و اونها

را از اتاق بیرون میکنه و به مانا جون میگه میشه لیوان اینجا باشه و هروقت من بزرگ شدم بیام و

لیوان باب اسفنجیم را ببرم آخه ممکنه مامانم دستش بخوره و بشنکنه و یا اینکه خودم بشکنم

که مانا جون از این حرف خصوصیش کلی میخنده و سر میز شام برای من تعریف میکنه  

تو ماشین بودیم که من این حرف را واسه باباش تعریف کردم یک دفعه کسرا از خواب بیدار شد و

نشست و با یک قیافه حق به جانب گقت مامان حرف خصوصی راتعریف میکنن گفتم نه گفت پس

چرا به بابام گفتی و چرا مانا جون به شما گفت ،ومن واقعا موندم به این نیم وجبی چه جوابی بدم.

پسندها (5)

نظرات (1)

مامان صدف
6 مرداد 93 8:24
خدا حفظش کنه