عید فطر
روز اول عید فطر بود که کمی اساس به خونه جدیدمون بردیم و فردای اونروز به کرج خونه خاله پروین
رفتیم به ترافیک سنگین جاده چالوس برخورد کردیم که فقط خدا ا شکر کردم که تو جاده چالوس نبودیم
وگرنه فردا صبح هم به شمال نمیرسیدیم
کسرا خونه خاله پروین را به خا طر پارکش خیلی دوست داره و همش میگفت امروز تا شب اینجا
باشیم تا من به پارک برم و هر چند دقیقه از بالا پارک را دید میزد که بیبینه بچه ای اومده یا نه کلی
با پسر خالش احسان بازی کرد و موقع خداحافظی از ما قول گرفت تا به پارک ببریمش وقتی نزدیک
تهران رسیدیم به دریاچه خلیج فارس رفتیم وای به این شلوغی و جمعیتی که به دریاچه اومده بود
من که دوست داشتم از شلوغی زودتر فرار کنم چون نزدیک شب بود و صف بلیط قایق هم طولانی
بود به کسرا قول دادیم که هروقت عمه و طناز از اصفهان برگشتند یک شب دیگه با هم به دریاچه
بیایم و بعداز کمی بازی کردن به خونه برگشتیم و فردای اونروز تمام عکسهای کنار دریاچه از تو گوشیم
توسط کسرا خان پاک شد اعتراض هم که کردم گفت مامان اشکالی نداره دوباره عکس میگیریم.