کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

خطرهایی که کسرا را تهدید میکنه

1393/6/10 15:03
نویسنده : مامان دریا
419 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی که به خونه جدید اومدیم تا در آپارتمان وا شه کسرا یا تو راهروی  بالا لب پنجرست

یا با هلیا تو پارکینگ خونست یا دم تابلو برق در حال دست زدن به کنتور و تابلو برقه .

اونموقعی  هم که شاه محمد طبقه زیر پارکینگ تو خونش بود یکسر دوست داشت بره تو اتاق سریداری

از وقتی هم که منع رفت آمد به جاهای ذکر شده راداره فقط به خونه هلیا میره وقتی هم که

تو خونست و در ورودی قفله کنار پنجره از اتاق خودش طرف پاسیو  با هلیا گفتگو داره و چون طبقه دوم هستیم

خطر سقوط هست که البته به خاطر اینکه نتونه در پنجره اتاقش را به خونه هلیا باز کنه قرار شد ه   تختش را از کنار

پنجره تغییر بدم و از مامان هلیا خواهش کردم که به هلیا اجازه نده تا کنار پنجره باشه چون کسرا از تختش

بالا میره و روی پنجره میاسته .  دیروز هلیا خونه نبودو مامانش با طاها کوچلو به خونه ما اومدند

  من مجبور شودم در را باز کنم و بعد از نیمساعت که کسرا از در و دیوار و مبلها بالا رفت و تاج یکی از

مبلها را  شکوند  به بیرون رفت ،با اینکه در حال آشپزی برای شام  بودم دلم شور افتاد و سریع به بیرون رفتم.

دیدم کسرا به طرف کوچه اصلی رفت و دادزدم زیاد دور نشو که یکدفعه دیدم کسرا داره میدوه و سگ

هم به دنبالشه من به طرف کسرا دویدم و سگ را متوقف کردم و سگ بهم پارس میکرد و من هم پا میکوبیدم

که یکدفعه صاحب سگ پیداش شد و منهم که خیلی عصبانی بودم بهش گفتم خانم سگت را چرا قلاده نکردی

پشت سر هم میگفت ببخشید من معذرت میخوام منهم گفتم خانم بچه من داشت سکته میکرد معذرت خواستن

چه فایده ای داره و لی اون همچنان معذرت خواهی میکرد با کسرا داخل خونه اومدیم و بهش گفتم خیلی شانس

آوردی که من پشت سرت بیرون اومدم اگه سگ گازت گرفته بود چیکار میکردی تازه بیماری هاری هم میگرفتی و ما

باید بیمارستان بستریت میکردیم و از اون به بعد هم عین سگ دوست داشتی همه چیزو گاز بگیری اون در جواب

من گفت مامان من مثل سونیک میدودیم و به باباش هم همبنو گفت ولی خوشحالم که کمی ترسید تا تنهایی

بیرون نره بعد از ظهر دیروز هم که باباباش به پارک رفته بوده یک خانومی را با سگ بدون قلاده دیده و به اون خانم

گفته خانم سگت را قلاده کن که دنبال بچه ها نکنه و چندین بار گفته اون خانم هم چیزی بهش نگفته . و قتی هم

خونه رسیدند بهم گفت که من به اون خانم گفتم سگت را رهانکن .

پسندها (1)

نظرات (0)