تشویق به کارهای خوب با خرید اسکوتر
کسرا جون چند وقته که گیر داده من اسکوتر میخوام و هر وقت تو دست بچه ها میدید
اونقدر بهشون اصرار میکردتا برای چند لحظه اسکوترشونو بگیره و سوار بشه و فتی هم
که میگرفت به جای اینکه سوار اسکوتر بشه خودش اونو راه میبرد و کلی هم لذت میبرد.
ما تصمییم گرفتیم واسش اسکوتر بخریم وبه نوعی در قبال کارهای خوب تشویقش کنیم.
یکروز که داشتم نماز میخوندم دیدم که اونهم به نماز ایستاده بهش گفتم دستات را بلند
کن و بگو خدا جون به دل بابام بنداز که واسم اسکوتر بخره و او هم از خداجون این را
خواست و واقعا بی صبرانه منتظر خرید اسکوتر بود با اینکه خرید اسکوتر را به هفته های
بعد موکول کرده بودیم ولی بابای کسرا گفت تو همین هفته واسش اسکوتر میخرم و جالب
اینکه بعد خرید از خداجون تشکر کرد و به باباش گفت خدا جون اومد توی دلت و گفت برای
من اسکوتر بخری؟ و از خوشحالی نمیدونست چی بگه.من هم گفتم به کسرا جون حالا که
اسکوتر داری هر کس که خواست بازی کنه بهش میدی گفت نه. من ازش خواستم تا
به بچه های دیگه هم بده تا اونها هم بازی کننو با اینکار روحیه بخشندگیش تقویت بشه.
بقیه عکس ها در ادامه مطلب