قشنگترین خاطره از باسواد شدن پسر گلم کسرا
اوایل بهمن ماه 1390 بود من از سر کار به خونه اومدم طبق معمول شما با بابا جلو در ورودی برای خوش آمد گویی ایستاده بودین من هم بوسیدمت و اومدم توی خونه بلافاصله و پشت سر هم میگفتی مامان بشین وقتی نشستم بابا با تکه های کاغذی که از قبل برش زده بود روبروت ایستاد و مثل یک معلم ازت میپرسید و شما هم پشت سر هم و بدون مکث جواب میدادی اونقدر من متعجب شده بودم که در عین شوکه شدن همش تشویقت میکردم و میگفتم آفرین مامان جون درست خوندی و خوشحالی تو وجودت موج میزد که میتونی بخونی چون همش با شادی میخوندی کلماتی که خوندی اینها بودند مامان -بابا- داد- آب- کسری- نی نی- بابا آب داد -برف-شیر-مار-موش-بابانان داد-توپ-تام و جری
عکس در ادامه مطلب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی