کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

کسرا و مهمونی کرج

1391/9/18 11:44
نویسنده : مامان دریا
279 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز خونه خاله جون پروین دعوت بودیم و کسراخوشحال بود و به هرکی میرسید میگفت

من دارم میرم کرج خاله جون واسم پاستیل خریده منتظرمونه تا به کرج بریم.تو راههم

حسابی شادی می کرد و و شعر من یه پرندم آرزو دارم کنارم باشی را زمزمه میکرد.

خونه خاله جون که رسیدیم خاله جون بهش گفت با من بیا تا بهت پاستیل بدم .همه اونها

توی بک نایلکس بود و بقیه پاستیل ها را به من داد که من هم تو ساک دستیم گذاشتم.بعد

ازظهر بود که دیدم کسرا داره پاستیل میخوره و بعد یکساعت دیدم دوباره پاکتی جدید تو

تو دستش بود و داشت میخورد متعجب شدم رفتم سراغ ساک دستیم که دیدم ازهفت تا

پاکت فقط سه تاش مونده سرش را گرم کردم و جای پاستیل ها را عوض کردم، فهمید که

سرجاشون نیستن سریع پیش خالش اومد و گفت من پارسا هستم و کسرا دوستم پاستیل

میخواد. (من شخصیت کسرا هستم )چون تو خونه هم به من میگه من پارسا هستم و شما

کسرا باش .خاله جون هم بهش گفت پارسا جون من به شما پاستیل دادم پس به کسرا

پاستیل میدم ولی قول بده که از کسرا نگیری گفت خاله جون مادو تابا هم دوستیم .

خاله جون گفت میدونم با هم دوستین بذار خودش بخوره دوبارهگفت، نه این دوستمه ما

با هم خوراکیهامونومیخوریم.از سیاستش خندمون گرفته بود دایی جونش هم یک پنکه

باطری بهش داد که خیلی خوشحالش کرد و احسان همش سر به سرش میذاشت و بهش

میگفت میخوام با این دستگاه موهای فرفریت را کوتا ه کنم که با هم کلی ماجرا داشتن

ساعت 9 شب بود که از خستگی چرتش گرفته بودو راضی شد تا به خونمون برگردیم.

عمو تصدیقی و خالش گفتن کسرا جون باز هم بیا خونمون .کسرا هم گفت شما تشریف

بیارین تا ما هم دوباره بیایم همه از حاضر جوابیش خندیدند . و بهش قول دادندکه زود میایم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)