کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

احساس بزرگی در کسرا

1392/12/19 11:24
نویسنده : مامان دریا
445 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین زهرا دختر همسایه واحد بالای خونمونه که هر روز برای بردن کسرا به پائین میاد

و یا ازهمون بالا کسرا را صدا میزنه تا بخونشون بره و باهاش بازی کنه چند روز پیش کسرا

خیلی منتظر نازنین بود و وقتی صداش کردخودش به دم در رسوند وقتی نازنین ازش پرسید

که میای خونمون گفت آره قربرونتم میرم منهم گفتم خدا را شکرانگار با هم جورند و سفارش

هم کردم که با هم دعوا نکنید کسرا واسه ناهار پائین اومد و بعد از ظهر که دوبارهنازنین واسه بردن

کسرا به پائین اومد کسرا نمیخواست بره و همش میگفت دوست ندارم به خونشون برم چرا

نازنین خونمون نمیاد و رو حرفش پافشاری میکرد نازنین بین در وایستاده بود که کسرا بهش

گفت برو بیرون در من الان میام نازنین هم بیرون در وایستادو کسرا در را بست گفتم واسه

چی درو بستی دیدیم دستشو گذاشته جلوی دهنش و آروم داره میخنده بهم گفت مامان

گولش زدم منهم با تعجب نگاهش کردم و معترض شدم که کارت خیلی زشت بود بهم گفت

مامان آخه نمیخواستم باهاش بازی کنم پدرش هم بهش معترض شد و گفت

بابا جون چرا ناراحتش کردی برو خونشون واون در جواب گفت نه بابا اون کوچیکه و

زود یادش میره وقتی در را باز کرد نازنین رفته بود دیدم رو پله ها نشسته

esasebozorgi

و دوتا دستاهشو زیر چونش گرفته گفتم چی شده گفت مامان خیلی ناراحتم

با تعجب پرسیدم چرا گفت یاد کوچیکهام افتادم من که از حالتش خندم گرفته

بود و از اینکه احساس بزرگی میکرد واسم جالب بود دوباره باباش گفت کسرا جون

چرا اونجا نشستی تو فکر چی هستی گفت یاد کوچیکیهام افتادم ناراحت شدم

دوتایمون گفتیم واسه چی ناراحتی گفت واسه اینکه اونروزها مانا جون میومد پیشم

و حالا نمیاد باباش گفت ماما حاجیرا میگیاونهم در جواب گفت نه بابا مانا جون را میگم

یاد کوچیکیهام که میافتم ناراحت میشم هم احساس بزرگی میکرد و هم واقعا دلش

واسه مانا جون تنگ شده بود.و با این حرکاتش کلی ما را خندوند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)