ایده های نو
سلام دوستان خیلی وقتها میشه که منو کسرا با هم در مورد مسائل مختلف صحبت میکنیم
البته همیشه سوالاتی هست که تو ذهن کسرا بی جواب مونده و من سعی دارم به اونچه که میپرسه
درست جواب بدم چند شب پیش که در حال نقاشی کردن بود از من سوال کرد که مامان چرا درسا وقتی بزرگ شد
باید شوهر کنه و زن نگیره منهم گفتم چون درسا دختره وقتی بزرگ شد باید شوهر کنه ،گفت آرین چی ،گفتم
آرین هم باید زن بگیره .گفت مامان من اصلا نمیخوام زن بگیرم و بلافاصله ادامه داد به بچه برس ببر و بیار من که
اصلا حوصله ندارم اونقدر با جدیت و تند کلمات را پشت سر هم گفت که من با صدای بلند میخندیدم در ادامه گفت
میخوام با آرین یک کارخونه بزنیم .دیروز هم که واسه پیاده روی به طرف پارک میرفتیم توی پارک به پیشنهاد خودش
نشستیم چون بچه ها نبودند سر صحبت را وا کرد و بهم گفت مامان اون ساختمون بلنده که نیمه سازه را میبینی
انصافا هم خیلی ساختمون قشنگی بود گفتم آره چطو ر مگه بهم گفت مامان میخوام یکیشو واسه تو و یکی دیگه
هم واسه بابام اون طبقه آخرشو بخرم که از بلندی همه جا را ببینین راحتم بریم پشتبومش منهم خیلی
ازش تشکر کردم که انقدر به فکرمونه و به فکر بلندش که از همه چیز بهترینش را میخواد.