نافرمانیهای کسرا از پدر و مادر
کسرا وقتی کوچیکتر بود بهتر باهامون به خرید میومد ولی هرچی بزرگتر شد متاسفانه کمتر راضی میشد
تا با ما به بیرون بیاد به همین خاطر اگه کسی واسه نگهداریش پیدا نمیکردیم مجبور بودیم که اونو با خودمون
به خرید ببریم. امسال کسرا خیلی بهمون استرس وارد کرد یکی اینکه تو نمایشگاه مد لباس یکهو غیبش زد
ومنو باباش کلی واسش گشتیم وتو حیاط نمایشگاه پیداش کردیم و خرید نکرده برگشتیم دومین جایی که من
گمش کردم متروی بازار تهران بود که بسیار شلوغ بود و واسه یک لحظه کسرا تو جمعیت گمشدو من وحشت زده
به دنبالش میگشتم . سومین جایی که گمش کردیم پاساژ بوستان پونک بود که من به طبقه بالا رفتم و اونو باباش
با هم بودند کسرا از فرصت استفاده میکنه و بدون اینکه باباش متوجه بشه فرار میکنه با سرعت ازش دور میشه
به محض اینکه از یکی از بوتیکها بیرون اومدم دیدم که جلوی شهر بازیه و از پشت شیشه داره بچه ها را نگاه میکنه
گفتم پس بابا کجاست بهم گفت نمیدونم دوباره گفت فکر کنم پائین باشه فهمیدم که باباش خبر نداره وداره دنبالش
میگرده و او هم اصرار داشت که منو ببر تو تا با بچه ها ها بازی کنم سریع با بابا ش تماس گرفتم .وقتی گفتم پیشمه
چند که با نامیدی باهام تماس گرفته بوداز طرفی هم باورش نمیشد که پیدا شده خیلی خوشحال شد و از اینکه
پیدا شده بود خدارا شکر کرد .اونروز خیلی در این مورد باهاش صحبت کردیم یکساعت هم تو شهر بازی بود که خیلی
بهش خوش گذشت و همونجا بهمون قول داد تا موقع بیرون رفتن از خونه دیگه نا فرمانی نکنه