روزی پر مسابقه برای کسرا
کسرا هر روز به پارک میره و یکروز اگه وقت نداشته باشیم با جای دیگه ای باشیم حسابی دلتنگ دوستاش
میشه و هر روز از ساعت 5 بعد از ظهر برای دیدن اونها بیتابی میکنه .دیروز از طرف سرای محله ولنجک یک
مسابقه ای را تو پارک ولنجک برگزار کردندو از طریق بلند گو بچه هایی را به این مسابقه دعوت میکردند. منو
کسرا هم وقتی صدای بلندگو را شنیدیم به محل برگزاری مسابقات رفتیم اول بچه ها مسابقه نقاشی داشتند
و همه اونها قرار بود سفره افطار را بکشند دو تا میز بزرگ تو پارک گذاشته بودند و همه بچه ها دور اون جمع بودند
و مشغول کشیدن سفره افطاری بودند .مسابقه بعدی طناب کشی بین دو گروه دختر و پسر بود و تعداد پسر ها
زیادتر بود و در نتیجه پسر ها با گروه خودشون مسابقه دادن و بعد اینکه گروه کسرا برنده شد اسامی اونها را برای
دریافت جایزه یاداشت کردند .مسابقه تیر اندازی به دلیل نزدیک شدن به اذان مغرب به بعد نماز موکول شد و
شرط شرکت در مسابقات این بود که بچه ها برای افطاری به مسجد برن و بعد خوردن افطاری اسامی را یاداشت
میکردند .در ابتدا یک دختر و بعد یک پسر به محل تیر اندازی میرفت . چیزی که برای من جالب بود که هم سن و
سالهای کسرا تو این مسابقه زیاد بودند و تفنگ هم برای سن اونهابزرگ بود و بچه ها بعد پوشیدن کلاه و جلقه
باید به هدف شلیک میکردند و مسئولین مسابقه مدام هشدار میدادند که بچه ها خیلی نزدیک محل برگزاری
نباشند و اونها را دور میکرد نوبت کسرا شد لباس و کلاه ایمنی را به سرش گذاشت و آماده تیر اندازی شد.
در این مدت که بقیه باید تیراندازی میکردند کسراو دوستاش تو محوطه با تبلت فوتبال بازی میکردند
و از هر فرصتی برای با هم بودن استفاده میکردند از این مسابقه فقط 2 برنده داشتیم و بقیه بچه ها
با دو امتیاز کمتر یا بیشتر ار بردن جایزه محروم شدند و این دونفر هم از 10 سال به بالا بودند که یک گروه
از دخترها و یک گروه از پسر ها انتخاب شدند. بقیه مسابقات در شب های دیگه ادامه داره و کسانی که
مثل کسرا تو این مسابقات اول شدند واسشون کارت جایزه صادر میشه که این کارت به گفته خودشون
مزایای بالایی داره و در فروشگاه ها و جاهای دیگه به دردشون میخوره. بعد اینکه کسرا کمی دیگه با دوستاش
بازی کرد و ساعت نزدیک 12 شب بود که به خاطر خستگیش حاضر شد به خونه برگردیم.