نکات تربیتی در قالب داستان
پسرم به ماشین و روندن علاقه داره ،هر بار که با هم با ماشین بیرون میریم دوست
داره پشت رل بشینه و فرمون را بچرخونه وتو حال خودش رانندگی کنه.
یکروز که بابای کسرا از ماشین پیاده شد سویچ را روی ماشین گذاشت و بهم
گفت سویچ روی ماشینه کسرا پشت فرمون نشست و سویچو پیچوند و ماشین یک
تکونی خورد. بهش گفتم نباید به سویچ دست بزنی و از اون روز تا به حال اجازه ندادم
به سویچ دسترسی پیدا کنه و اینکار را که خیلی خطرناکه و بچه ها نباید به سویچ دست
بزنن را در قالب داستان تعریف کردم. تو این داستان وقتی بچه سویچ را دست میزنه ماشین
حرکت میکنه و به یک ماشین دیگه اصابت می کنه که در اثر این برخورد جفت ماشین ها
داغون میشن و احتیاج به تعمیر دارن ولی از اونجا که مقصر بچه پشت فرمون بوده خانواده
بچه باید خسارت اون ماشین و ماشین خودشونو می داده که در نتیجه پولهای اون خانواده
تموم میشه و دیگه پولی براشون نمیمونه تا واسه بچشون شکلات پاستیل و بستنی
و چیزهای مورد علاقه شونو بخرن کسرا خیلی تحت تاثیر این داستان قرار گرفت و بارها
از من خواست تا این قصه را از اول واسش تکرار کنم، و دیگه سراغ سویچ رانگرفت