بهونه های بنی اسرائیلی کسرا جون
تابستون که به مسافرت رفته بودیم مامان حاجی شیراز پیش خواهرش موند
و با ما به تهران بر نگشت. اول مهر شد و قرار بر این شد کسرا از صبح تا بعد از ظهر
خونه عمه بمونه روز اول بهونه ها شروع شد که منو خونه عمه نبرید میخوام با شما ها
به سر کارتون بیام دیروز هم که مامان حاجی از شیراز اومد بهونه گیری میکرد و امروز صبح
زود از خواب بیدار شد و باز بهونه سر کار منو میگرفت که منهم میخوام با مامانم برم.
با اینکه خونمون و اتاقش را خیلی دوست داره ولی باز هم بیرون را برای تفریح به خونه
ترجیح میده منهم بهش قول دادم که از سر کار برگشتم به پارک ببرمش و پاستیل بخرم.
خلاصه با کمک بابا و مامان حاجی رو تخت خوابش برد و من بیرون اومدم و تا محل کارم
ذهنم مشغول بود و بهش فکر میکردم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی