بازی اکشن من و کسرا
چند وقتیه که کسرا به من میگه مامان بیا با هم بازی کنیم به محض اینکه میگم چی بازی
کنیم میگه بازی دزد و پلیس انجام بدیم و همیشه اولین نقش را که چه دزد باشه چه پلیس
خودش انتخاب میکنه و هر دو نقش را به نوبت بازی میکنیم. دیشب خیلی خسته بود چون
بعد از ظهرش هم پارک گلها رفته بودیم وکلی با بچه ها بازی کرده بود ولی با همه خستگی
نمیخواست از این بازی دست بکشه و با اینکه دیر وقت شده بودو شامش را هم نخورده
بود اصرار به ادامه یازی داشت و زمان بازی هیچکس نباید مزاحم بشه اگه تلفن زنگ بزنه
ویا بابای کسرا باهام صحبت کنه غوغایی بر پا میشه که چرا صحبت میکنی یا میگه تلفن را
قطع کن. عاشق اینه که من به عنوان دزد در برم و یا اونو به عنوان پلیس دنبال کنم.
دیشب که من پلیس بودم حواسم نبود که چیزی تو دستش نیست بهم گفت شما پلیسی
منو بگیر وقتی که بهش گفتم دستا بالا بهم خندید و گفت من که چیزی ندزدیدم که منو
میخوای دستگیر کنی منهم از فکر و حرکتش خیلی خندم گرفته بود