پیامهای بهداشتی کسرا به بچه ها در پارک
دیروز بعد از ظهر وقتی از پاساژ بیرون اومدیم آقا کسرا طبق معمول هوس پارک داشتن
وقتی بهش نه بگی قیافش دیدنی میشه در هر صورت بهش نه نگفتیم و قبل سوارشدن به سمت پارک
دوید. ضمنا تو فر وشگاه بستنی قیفی بسته بندی خواست که واسش خریدیم.
در حال خوردن بستنی بود و چون زودتر میخواست وارد پارک بشه تو خوردنش خیلی حول بود.
و نگاهش به بچه هایی بود که وارد پارک میشدند خدا را شکر بچه حرف گوش کنیه وقتی
بهش میگم اول خوراکیت را بخور بعد وارد پارک شو گوش میکنه و میدونه باید دهن و دستش
تمیز باشه ولی اونقدر عجله برای پار ک را داشت که نمیفهمید چطوری بستنیش بخوره.
و زمانیکه فهمید چطوری داره بستنی میخوره کلی خندید بعد از اتمام بستنی و شستن دست
و صورت وارد پارک شد و به سمت وسایل بازی دوید بعد از گذشت یکربع از بازی یک عده از بچه ها
در حال خوردن بلال بودند که یکدفعه کسرا به سمتشون دوید و گفت بچه ها این بلالها را نخورید اینها را
خوب نشستن و با آب کثیف آب نمک زدند بچه ها هم به والدینشون اعتراض میکردند من دیدم که پدر
یکی از این بچه ها میگفت اگه میخوای واست بخرم و کسرا در جواب گفت من همین الان بستنی
خوردم و سیرم ولی اینها کثیف درست شدند هرچه بهش میگفتم این حرفها را نزن به خرجش نمیرفت
و باز به بچعه ها گوشزد میکرد اونقدر گفت که فکر میکنم به دل اون طفلی ها هم نچسبید که بلالشون
با لذت بخورن و هر بار که کسرا این حرف را میزد اونها به والدینشون اعتراض میکردند وقتی هم که
از پارک نمیومد و میگفت مامان شما پیاده برو خونه و هنگامیکه من گفتم با ماشین میرم شما و بابا پیاده
بیاین شل شد و سوار ماشین شد تو ی راه هم خیلی نصیحتش کردم که با زور یک مسئله ای را عنوان
نمیکنن و اگر هم میکن فقط یکبار نه چند بار و اونهم در جوابم گفت میخواستم دوستام مریض نشن.