شوق پول جمع کردن کسری برای قلکش
روز جمعه هفته پیش به خرید رفتیم که بر حسب تصادف کسری یک خرس پلاستیکی که
دست فروش کنار خیابون میفروخت ودید خواست و هرچقدر گفتیم این قلکه و اسباب بازی
نیستاز اسرار برای خریدن این وسیله دست نکشید و چون حالت قلک را هم داشت
ما بهتر دیدیم واسش بخریم و بهش توضیح دادایم که این قلکه و از بالای سرشمیتونی
پول بندازی و اونهم خیلی ذوق کرده بود که خرسی خریده که میتونه توش پول بندازه.
وقتی به خونه رسیدیم خسته بود و کمی با قلکش بازی کرد و بعد هم خوابید .
شنبه که از سر کار باهاش تماس گرفتم به من گفت مامان واسم پول بیار بندازم تو قلکم
منهم بهش گفتم چشم اومدم بهت پول میدم تا تو قلکت بندازی وقتی به خونه رسیدم بعد
سلام بهم گفت مامان پول آوردی؟ منهم گفتم آره و اجازه نداد لباسمو در بیارم با یک حالت
طلبکارانه جلوی من ایستاد و تا از من پول را نگفت خیالش راحت نشد منهم از حرکاتش
برای پول گرفتن کلی خندیدم. جالبتر اینکه هر روز پول گرفتنش ادامه داره و لحظه ای قلک
را از خودش جدا نمیکنه فکر کنم همینطور پیش بره و با سماجت از این اون واسه قلکش
پول بگیره ملیارد میشه و زندگی ما را هم پشتیبانی میکنه.
دیشب که میگفت خرسم را میخوام بذارم بالای سرم تا دزد قلکم را نبره . از حرفش
خندم گرفت ولی حالا که قلک داره از پول و پس انداز پول درک بهتری پیدا کرده و من
باباش تصمیم گرفتیم از پس انداز های خودش برای خرید کتاب و اسباب بازی استفاده
کنیم تا هم اون لذت بیشتری ببره که با پولش خرید کرده وهم راه اقتصادی را یاد بگیره.