کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

مسافرت ما به سمنان در عید

روز هفتم عید بود که ما به سمنان سفر کردیم. روز دوشنبه خونه خاله جون رسیدیم همشون از اومدنمون خیلی خوشحال شدند.به کسرا هم خیلی خوش گذشت و هر وقت میخواستیم از خونه خاله جایی بریم باید شیدا همراهمون میآمد چون فهمیده بود که اگه شیدا باهامون بیاد دوباره به همون خونه برمیگردیم بااینکه سروش و ساحل نبودند ولی با آرین پسر داییش خیلی خوش گذروند روز آخر که ما میخواستیم به تهران برگردیم مانا جون عشق کسرا به سمنان اومدو ما بعد از ظهر باید به طرف تهران حرکت می کردیم با وجود مانا باز هم پسرم راضی به اومدن نمی شد و باباش با گفتن اینکه میخواهیم بریم پیش آرین ،راضی به لباس پوشیدن شد. وقتی اومدیم تو ماشین خوابش برد ،وقتی دم در ...
14 فروردين 1391

عید دیدنی های کسرا در کرج

روز دوازدهم عید ما برای عید دیدینی خونه خاله جو ن پروین رفتیم . کسرا هم تو ماشین از من میخواست که قصه الهه و احسان و بگم و به یاد خاطرات قبلش با احسان خیلی شاد میشد وقتی به خونشون رسیدیم کسرا خیلی خوشحال شد و سر از پا نمیشناخت همش در پی شیطنت و گشت و گذار در خونه به سر میبرد و کلی با احسان خوشگذرونی کرد و تا بعد از ظهر اونجا موندیم و به خونه داییجون مصطفی اومدیم اونجا هم با پوریا بازی میکرد و پوریا جون هم یک تفنگ آبی بهش داد که خیلی خوشحال شد .از کرج به تهران اومدیم و شب را به خونه عمو پرویز عموی بابای کسرا رفتیم عکس در ادامه مطلب کسرا تو ماشین در راه کرج ...
14 فروردين 1391

خاطرات سیزده بدر

روز سیزده بدر به خونه مامان حاجی رفتیم عمه و بچه هاش و عموهای کسرا هم اونجا بودند ناهارمون که خوردیم مامان حاجی آش پخت تا برای سیزده بدر بیرو ن بریم ا لبته چون از قبل با بقیه فامیل هماهنگی شده بود به سر قرار رفتیم خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا که یک دوره دیگه همه فامیلها رادیدیم و کسرا توی پارک خیلی بازی کردوبه هممون خوش گذشت و با هزار طرفند از کسرا خان رضایت گرفتیم تا از پارک به خونه عمش بریم .اونجا هم کلی با طناز و کامپیوتر بازی کرد بعد از خوردن آش به خونمون برگشتیم اصلا دوست نداشت توی خونه بیاد . واسش شیرآب راباز کردم و گفتم توپت را بشور از اونجایی که عاشق آب بازیه خیلی کیف کرد و به اومدن توی خونه راضی ش...
14 فروردين 1391

خاطرات سیزده بدر

روز سیزده بدر به خونه مامان حاجی رفتیم عمه و بچه هاش و عموهای کسرا هم اونجا بودند ناهارمون که خوردیم مامان حاجی آش پخت تا برای سیزده بدر  بیرو ن بریم ا لبته چون از قبل با بقیه فامیل هماهنگی شده بود به سر قرار رفتیم خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا که یک دوره دیگه همه فامیلها رادیدیم و کسرا توی پارک خیلی بازی کردوبه هممون خوش گذشت و با هزار طرفند از  کسرا  خان رضایت گرفتیم تا از پارک به خونه عمش بریم .اونجا هم کلی با طناز و کامپیوتر بازی   کرد بعد از خوردن آش به خونمون برگشتیم اصلا دوست نداشت توی خونه بیاد . واسش شیرآب  راباز کردم و گفتم توپت را بشور   از اونجایی که عاشق آب باز...
13 فروردين 1391

عید دیدنی های کسرا در کرج

روز دوازدهم عید ما برای عید دیدینی خونه خاله جو ن پروین رفتیم . کسرا هم  تو ماشین از من میخواست که قصه الهه و احسان و بگم و به یاد خاطرات قبلش با احسان خیلی شاد میشد وقتی به خونشون رسیدیم کسرا خیلی خوشحال شد و سر از پا نمیشناخت همش در پی شیطنت و گشت و گذار در خونه به سر میبرد و کلی با احسان خوشگذرونی کرد  و تا بعد از ظهر اونجا موندیم و به خونه داییجون مصطفی اومدیم اونجا هم با پوریا بازی میکرد و پوریا جون هم یک تفنگ آبی بهش داد که خیلی خوشحال شد .از کرج به تهران اومدیم و شب را به خونه عمو پرویز عموی بابای کسرا رفتیم عکس در ادامه مطلب کسرا تو ماشین در راه کرج     ...
12 فروردين 1391

عید دیدنی خونه دایی جون محمد

روز دوم عید خونه دایی جون رفتیم همه اونجا جمع بودیم . با وجود مانا و الهام به کسرا خیلی خوش گذشت و عکس ها ی زیادی از پسرم گرفتند مخصوصا از بره ناقلا و سفره هفت سینشون که خیلی قشنگ شده بود بعد به حیاط خونه دایی جون رفتیم اونجا هم عکس گرفتیم ولی دیگه راضی نمشد که به خونمون بریم خلاصه با هزارو یک ترفند اونو به خونمون بردیم اینهم یکسری از عکس های خونه دایی جون ...
10 فروردين 1391

خوراکی های مورد علاقه کسرا سره سفره هفت سین

این شکلات هاهم که تو سفره هفت سینمون بود از خوراکی هایی بود که کسرا خیلی دوست داشت بخوره چون تا به حال فرشته مهربون تابلو خونمون اونهم گاهی واسش شکلات میاورد به همین دلیل از دیدن این همه شکلات متعجب شده بود با اینکه من سفره هفت سین را روی میز ناهار خوری چیده بودم ولی باز هم به طرق مختلف خودشو بالای میز میرسوند تا به وسایل داخل سفره هفت سین دست بزنه و مخصوا شکلات هاشو بخوره بقیه عکس ها و شیطنت ها در ادامه مطلب ...
10 فروردين 1391

شروع عید دیدنی های اقا کسرا

کسرا جون روزاول عید به خونه مادر بزرگش رفت که هم بهش خیلی خوش گذشت و هم کلی عیدی از مامان جون و عمو ها گرفت ا نقدر با طناز و عمو هاش بازی کرد که تو راه برگشت به خونمون خواب رفت و تا ظهرروز بعد در خواب به سر برد و اینهم عکس خوابالود کسرا ...
10 فروردين 1391

سفره هفت سین 1391

آغاز سال 1391 صبح روز سه شنبه بود وما سه تایی در کنار هم سال جدید را شروع کردیم.این هم سفره هفت سین امسال که کسرا همش اونو بهم میریخت و کلی هیجان داشت خلاصه من هم با یک مکافاتی تونستم کنار هفت سین ازش عکس بگیرم. بقیه عکس های عید در ادامه مطلب ...
10 فروردين 1391

عید دیدنی خونه دایی جون محمد

  روز دوم عید خونه دایی جون رفتیم همه اونجا جمع بودیم . با وجود مانا و الهام به کسرا  خیلی خوش گذشت و عکس ها ی زیادی از پسرم گرفتند مخصوصا از بره ناقلا و سفره هفت سینشون که خیلی قشنگ شده بود بعد به حیاط خونه دایی جون رفتیم اونجا هم عکس گرفتیم ولی دیگه راضی نمشد که به خونمون بریم خلاصه با هزارو یک ترفند اونو به خونمون بردیم اینهم یکسری از  عکس های خونه دایی جون  ...
3 فروردين 1391