شیطنتهای کسراو برف بازی در دانشگاه
دوشنبه شب بود که برف شروع به باریدن کرد و ما میدونستیم که فردا روز برف بازی کسراست
کسرا خیلی خوشحال بود چون از قبل برای همچین روزی برنامه برف بازی داشت خصوصا اینکه دفعه قبل
جلوی خونه آدم برفی درست کرده بود و معترض بود که چرا از آدم برفیش کسی عکس نگرفتیم.
دیروز سه شنبه یکبار دیگه برف بارید و همه جا را سفید پوش کرد .
حدودا ساعت 3 بعد از ظهر بود که کسرا از خونه پیش من اومد و بهم گفت میخوام اینجا کمی برف بازی کنم
و چون آخر وقت اداری بود منهم به حیاط دانشگاه اومدم و از کسرا چندتا عکس گرفتم. کسرا دنبال درست کردن
آدم برفی بودو من هم دنبال این بودم که یک جایی سرگرمش کنم .دانشجو ها تو باغچه ها آدم برفی درست کرده
بودند و هرجا که رد پای بیشتری میدیدم آدم برفی هم دیده میشد. از اونجا که کسرا یادش رفته بود دستکش
دستش کنه ترجیح دادم جلوی یه آدم برفی درست شده عکسشو بگیرم تا دستهاش یخ نکنه
هر بار که من از این شیطون عکس میگرفتم یهم میگفت گوله برف را هم بگیر و بعدش اون گوله برف را به من
پرتاب میکرد خیلی دوست داشت که با گوله برفی که بهم میخوره تو برفها دنبالش کنم الته چند باری هم سر
خورد و چون تو شیب وایستاده بود حرکتش سختر بود ولی با این همه احوال کار خودش ومیکرد و بهم گوله
برف پرت میکرد .
موقع پرت کردن آنچنان نشونه گیری میکرد که من از حالتهای پرتابش خندم میگرفت و هرچند که جا
خالی میدادم ولی اونقدر نشونه گیریش خوب بود که باز هم گوله هاش بهم میخورد و کیف میکرد.
بعد از بازی کسرا و بیرون اومدن از دانشگاه یه سر به مجتمع تجاری رفتیم روبروی مجتمع تجاری ولنجک
پارکه و چون سرد بود و بچه ای توش نبود خیلی به برف بازی تو پارک گیر ندادو به خونه اومدیم.