شعری برای پسرم
کسرا ! عطر نفسهای تو طعم عسله
طپش نبض تو آیینه ی شعر و غزله
پسرم من بشوم فدای خندیدن تو
جانم از شوق پره؛روی تو ماه ازله
سرود تو را کرده باران بهانه
که سبز است از نام تو هر کرانه
به یادت نفس می کشد چشمه و رود
که پیچیده عطر تو در هر ترانه
گل از بوی تو رنگ و رویی گرفته
بهار جوان از تو دارد نشانه
کشیدی به برگ پر از راز هستی
مثلث وهم بیضی و استوانه
به زنبورها کردی الهام با هم
بسازند کندوی خود خانه خانه
دعا می کند جوجه گنجشک برتو
که پرواز دادی نشانش ز لانه
زند جار نامت نسیم سحر زاد
به گوش شکوفه به گوش جوانه
تو را می ستایند ماه و ستاره
به همراه ما خالق جاودانه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی