خاطرات شب یلدا با آقا کسرا
روز چهار شنبه ٣٠ آذر ١٣٩٠ که شب چله با کسرا گلی و بابا سه نفری رفتیم خونه مامان حاجی . عمه و بچه ها ش هم اونجا بودند وقتی رسیدیم به خونه مامانجون همه جلوی در ورودی به استقبال گل پسر مامانی اومدند .راستی عمو حمید وعمو علی و محمد پسر دایی بابا هم اونجا بودند. کسرا جون اونقدر خوشحال و شاد بودی که همش در حال دست زدن و رقصیدن بودی وهمه از شادی و شارژ بودنت لذت بردند بعد از شام هم مراسم شب چله را برگذار کردیم و تمام شب را به خنده و شادی و خوردن گذروندیم عمه کتاب فال حافظ را آورد و گفت امشب باید تفال به کتاب جناب حافظ بزنیم و طناز هم برای تک تک مون فال میگرفت و میخوند ولی کسرا جون از اونجا که همه چیز را میخوای بگیری نگذاشتی طناز جون به راح...
نویسنده :
مامان دریا
9:14