کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

جشنواره تابستانی باغ موزه قصر

1394/5/31 10:41
نویسنده : مامان دریا
1,559 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتی میشد که که دوست داشتیم به یه برنامه شاد بریم وقتی فهمیدیم تو باغ موزه جشنواره

تابستانی گذاشتن گفتیم بهترین فرصته که از روزهای تعطپلمون استفاده کنیم و سری هم به باغ موزه قصر

بزنیم .دیروز بعد از ظهر اول به خونه مامان حاجی رفتیم و بعد از اینکه کمی هوا خنکتر شد به سمت باغ براه افتادیم

کسرا  تا وسایل بازی را دید  دوست داشت بره و بازی کنه که با خواهش و تمنا اومد تا اول از بقیه جاهای  باغ دیدن

کنیم االبته یک در میان غر میزد که به سمت وسایل بازی بریم

در این باغ تهران قدیم را با خونه های کاهگلی  به نمایش گذاشته بودند که حال و هوای جشنواره را دو چندان

کرده بود و جمعیت زیادی به نوبت وایستاده بودند تا از این خونه ها عکس بگیرند.یکطرف دیگه باغ خیمه شب

بازی را ه انداخته بودند که کسرا خیلی از این خیمه شب بازی خوشش اومد خصوصا اینکه اون آقایی که تنبک

میزد و با عروسکها حرف میزد از بچه ها خواست تا سریع به اورژانس زنگ بزنه و کسرا بدون معطلی اینکارو کرد

و در آخر هم مسئول عروسک گردانها از کسرا بابت تماسی که با اورژانس گرفت خیلی تشکر کردو بهش گفت

چقدر بلند و قشنگ صحبت کردی .اون موقعی که عروسکها به حرکت در میومدند کسرا مدام سرشو خم میکرد

و داخل درشکه میبرد تا ببینه چطور اینها  حرکت میکنه ودرانتها که برنامه تموم شد به پشت درشکه رفت و کشف

کرد که اینها چطوری عروسکها را میچرخونده

بعد از اونجا به زندان قصر رفتیم و چند تا عکس هم اونجا گرفتیم و زندان تنها جایی بود که کسرا

اصرار به دیدن اون داشت به محض بیرون اومدن از زندان قصر پاشو تو یه کفش کرد که بریم تا بازی کنم

وقتی به سمت جشنواره اومدیم و دید که چقدر برنامه شادی گذاشتن کمی آروم شد و نشست.

برنامه های متنوع و شادی در این باغ برپا بود و به خاطر ازدحام جمعیت ردیف های جلو جایی  واسه نشستن

نبود که بالاخره ما ردیف سوم که از بهترین جای این جشنواره بود بروی صندلیها نشستیم برنامه ها خیلی جذاب

بودو گردانندگان برنامه از حاضرین خواهش کردند تا هر کی دوست داره بیاد و لباس محلی شیراز را بپوشن و در

طول برنامه بین حاضرین باشن و عکس یادگاری بگیرن وعکاس باشی قدیم را با مغاز های قدیم تهران روی صحنه

آورده بودندکه تاتر فکاهی و خنده دار با موزیک های زنده اجرا میکردند و صدای صوت و هیجان مردم به قدری زیاد

بود که همه را به وجد میاورد کسرا چند بار از جاش بلند شد و دوباره برگشت خواننده که شروع به خوندن کرد

آقایی  صندلی را کمی  به عقب کشید و کنارم نشست کسرا هم همون موقع اومد و دید جاش را این آقا گرفته

بدون اعتراض سرش را به زیر انداخت و  با ناراحتی رفت بابای کسرا هم گفت بهتره  بریم چون خیلی دیر وقته

و همزمان با کسرا  بلند شدیم .کسرا از همونجا تا خونه  گریه کرد وغر زد و بهم گفت مامان چرا به اون آقا

نگفتی اون جای من بود من گفتم  اگه اول برنامه بود حتما بهش میگفتم ولی ما نمیخواستیم بیشتر

اونجا بمونیم و منتظرت بودیم تا بیایی و با هم دیگه حرکت کنیم و  گفتم اون آقا نمیدونست که اونجا

جای شماست و گرنه حتما دعواش میکردم که مگه نمیدونی اینجا جای پسرمه و صحبت من با این لحن کمی

اونو آروم کرد بابای کسرا هم  گفت  آقابدون اجازه اومده نشسته معذرت خواهیم نکرده با صحبتهای من و بابا ش

کسرا کمی کوتاه اومد و در ادامه صحبتها من بهش گفتم وقتی دید جاتو گرفته میگفتی آقا این صندلی مال منه

و من در ادامه صحبتهات ازت حمایت میکردم دوست دارم خودت از حقت دفاع کنی و اون قبول کرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

تک دختر مامانش(kosar)
27 شهریور 94 13:27
سلام خاله جوووووووونم خوشحال میشم به وبلاگ منم سربزنید.منو داداش توراهیم کهرزاد منتظر شما هستیم.