تفریح و گردش بعد از میزبانی
روز جمعه دایی جون محمد به همراه عروس ودوماد برای ناهار به خونمون اومدندآیناز خانم به همراه ایمان خان
کمی دیرتر از بقیه رسیدند .کسرا از همه اونهاپذیرایی کرد. سر میز ناهار بودیم که کسرا به ایمان جون گفت
چرا عروسیتون دسر نداشین اونهم جواب داد روی میزاینهمه دسر بود چرا نرفتی بخوری کسرا گفت من که ندیدم
دایی جون محمد گفت عروسی الهام دسر داشت ؟گفت نه عروسی الهام جون هم دسر نداشت من گفتم البته
چون تنوع غذا زیاد بود که دیگه جایی واسه دسر خوردن نداشته و ندیده و در ادامه صحبت هاش جریان کارت
گرفتن از مهمونها را عنوان کردو گفت جلو در ورودی کارتمونو گرفتن
منهم به بابام گفتم واسه این کارتمونو گرفتن تا ببینند ما دزد نباشیم ، مهمونها کلی از حرفاش خندیدند
کسرا بعد ناهار، شطرنجش را آورد و کلی با آقا فرهاد شطرنج بازی کردند و موقع رفتن مهمونها ،پاکت کادوهایی را
که از قبل آماده کرده بودیم به اونها دادو مهمونها از ما و کسرا تشکر کردند و حدود ساعت 5 بود که مهمونها از ما
خداحافظی کردند.
کسرا پیشنهاد داد ، اگه میخواین خستگی تون در بره بریم پارک شریعتی تا شما کمی هوا
بخورین و منهم بازی کنم دیدیم پیشنهاد خوبیه و ساعت 7 بود که به پارک اومدیم .نم نم بارون حال و هوای
پارک را بهتر کرده بود بعد اینکه چند جا عکس گرفتیم با هم به وسایل بازی پارک اومدیم .امسال لاله های زیادی
نکاشته بودند و نسبت به سالهای پیش پارک خلوت تر بود.
کسرا اولش به سمت وسایل بازی رفت و یک بازی فکری هم تو پارک بود که بچه ها به نوبت بازی میکردند
یکساعتی از وارد شدنمون به پارک میگذشت که کسرا یکسری دوست پیدا کرد و با اونها فوتبال بازی
کرد و چون هم خسته شده بود و هم گرسنه به رفتن رضایت داد و با هم به خونه برگشتیم.