بازی تکواندوو وسطی در سالن های ورزشی

دیروز ساعت 10 صبح بود که کسرا پیش من اومد و قبل اینکه به اتاقم بیاد  مستقیم پیش آبتین رفت و کمی با هم

 بازی کامپیوتری کردندوقتی هم که پیش من اومد نزدیک ظهر بود و طبق معمول هر روزی که کسرا پیش منه

با من به سالن ورزشی میاد یا بازی میکنه یا بازی ماها را تماشا میکنه دیروز خوشبختانه سالن خلوت بود

خاله مرجان بانک کار داشت و ما را جلوی سالن پیاده کرد و بعد اتمام  کارش به سالن  برگشت و  دید که بچه ها

حسابی مشغول بازی و دویدن و کارهای نمایشی روی تشک هستند.

عده ای از دانشجویان برای مسابقات بدمینتون به سالن اومده بودند و کسرا هم توپ برای بازی فوتبال با

خودش آورده بود ترجیح دادیم که به سالن شماره 1 بریم . تو این سالن عده ای از همکاران در حال بازی پینگ پنگ

بودند و کل فضای سالن دست ما بود . پسرها کمی فوتبال بازی کردند و بعد ما با پسرهامون وسطی بازی کردیم.

اول پسرها وسط اومدند و بعد هم  نوبت ما دوتا شد که الحق بازی خوبی انجام دادند و مدام جا خالی میدادند

 و از اینکه توپ بهشون نمیخورد حال میکردندو میخندیند و چند گیم بازی کردیم و اونها از خستگی رضایت

دادند تا از سالن به محل کارمون بریم.

از ماشین که پیاده شدیم هر دوتا شون به سمت آسانسور اختصاصی کارمندان و اساتیددویدند

 آبتین که انگشتش واسه این کار تعریف شده بود به کسرا میگفت که من میتونم آسانسور را به حرکت

در بیارم و  گفت بیا بریم پیش آقای ابراهیمی تا  واست انگشتت را تعریف کنه و من گفتم نیازی نیست کسرا

همیشه با خودم میاد و اگه لازم بود واسش تعریف میکنه.بعد خوردن ناهار و کمی بازی با کامپیوتر به سمت خونه

اومدیم .آخر شب بود که موقع خوابیدن ازش سوال کردم که امروز چطور بود گفت بازی وسطیمون خیلی حال داد.