یک روز خوب برای ما و کسرا
دیروز ظهر که برای خرید ، قصد بیرون رفتن از خونه راداشتیم کسرا خان شروع کرد به غرغر کردن که من خرید نمیام البته بچه ها حق دارن چون تو خریدهای شب عید که شلوغ هم هست واقعا خسته میشن و چون خریدمون سمت شرق تهران بود تصمیم گرفتیم تا کسرا خونه دایی امیرش بمونه و ما بریمو برگریدم . ساعت دونیم ظهر بود که از کسرا خداحافظی کردیم و کسرا هم تا ما برگردیم حسابی بهش خوش گذشته بود خصوصا اینکه دایی جون امیر اونوها را به پارک برده بودو خوراکی هم واسشون خریده بود بعدش هم که برگشته بودند خونه ما هنوز تو ترافیک بودیم حدود ساعت هشت ونیم بود که به خونه دایی جون اومدیمو هنوز این دوتا از...
نویسنده :
مامان دریا
11:38