عزاداریهای محرم
چند روزی از ماه محرم نگذشته بود که نزدیک خونمون تکیه زدندو هرشب بعد نماز دسته ها به سمت خیابون ها حرکت میکردند. امسال یک فرقی با عاشورای سال پیش داشت و اونهم این بود که حالا دیگه پسرمون عزاداریها را بیشتر میفهمید و دوست داشت طبل بزنه . وقتی صدای طبل را میشنید اسرار میکرد بیرون بریم. اوایل محرم بود که با باباش به تکیه رفتن و زدن طبل را تجربه کرد و اونقدر خوشش اومده بود که هرشب دوست داشت بره و طبل زدنشون را ببینه روز محرم بود که صبح برای دیدن دسته به امامزاده رفتیم. توی حیاط یک خیمه سبز بر پا کرده بودندکه بچه هاوارد این خیمه هامیشدن. با کسرا تو خیمه رفتیم و طبلها یی واسه بچه ها گذاشته بودن تا هر بچه ای که دوست ...
نویسنده :
مامان دریا
10:41