کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

علاقه به نقاشی

دیروز بعداز ظهر وقتی به خونه اومدم طبق معمول کسرا جون دوست داشت که ما با هم بازی کنیم و من به کسرا پیشنهاد دادم تابا هم نقاشی کنیم و خیلی وقت بود که کسرا نقاشی نکرده بود چون دفعه قبل تمام مدادشمعی هاشو شکونده بود دست و پاهاشو رنگی کرده بود . البته من ایندفعه مدادرنگی خیلی چرب واسش نخریدم تا دستاش خیلی رنگی نشه وقتی مداد شمعی های جدید را دید خیلی خوشحال شد و به سراغ نقاشی اومد. من دو تا صفحه یکی واسه خودم و یکی واسه کسرا گذاشتم و هر چی میکشیدم بهش میگفتم تو هم بکش و او هم عین نقاشی من را میکشید و من به استعدادش در نقاشی ایمان آوردم با اینکه فاصله زیادی با نقاشی هایقبلش ایجاد شده بود ولی خیلی راحت از عهده ...
10 آبان 1391

علاقه به نقاشی

دیروز  بعداز ظهر وقتی به خونه اومدم طبق معمول کسرا جون دوست داشت که ما با هم بازی کنیم و من به کسرا  پیشنهاد دادم تابا هم نقاشی کنیم و خیلی وقت بود که کسرا نقاشی نکرده بود چون دفعه قبل تمام مدادشمعی هاشو شکونده بود دست و پاهاشو رنگی کرده بود .   البته من ایندفعه مدادرنگی خیلی چرب واسش نخریدم تا دستاش خیلی رنگی نشه وقتی مداد شمعی های جدید را دید خیلی خوشحال شد و به سراغ نقاشی اومد. من دو تا صفحه یکی واسه خودم و یکی واسه کسرا گذاشتم و هر چی میکشیدم بهش میگفتم تو هم بکش و او هم عین نقاشی من را میکشید و من به استعدادش در نقاشی ایمان آوردم با اینکه فاصله زیادی با نقاشی های قبلش ...
8 آبان 1391

پسرم

پسرم روشنی نور دو چشمان منی بهترین هدیه ای از جانب یزدان منی پسرم تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی من روح من;جان من و شادی دوران منی پسرم لحظه میلاد تو هرگز نرود از یادم غنچه نورس من;باغ گلستان منی پسرم تا که تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است عشق دیرین من و نیمه پنهان منی پسرم شادی تو موجب آرامش دنیای من است شادمان زیست نما;جانی و جانان منی پس رم گوهر شیدا همه ایام کند شکر به درگاه خدا بودنت خواست خدا بود چو ایمان منی موضوع : ...
3 آبان 1391

کارهای روز مره کسرا

مامان حاجی از روز شنبه بعداز ظهر برای نگهداری کسرا به خونمون میادو سه شنبه بعد از ظهر هم از خونمون میره و توی اینچند روزبه کسرا خیلی خوش میگذره.کار های روزمره کسرا از این قراره بعد از بیدار شدن از خواب و دستشویی رفتن واسهصبحونه آماده می شه و بعد اون کارتون میبینه و نقاشی میکشه نزدیکهای ظهر یک میان وعده میخوره که که معمولا با میوه همراست وآغازبازیهای کسرا معمولا بعد از خوردن میان وعدست. منهم از سر کار تماسمیگیرم و کسرا هم کلی با من و همکارام که خاله ها هستن صحبت میکنه کسرا و مامان حاجی به حیاط خونه میرن کسرا چرخش را هم میبره اگه نازنین زهرا که طبقه بالای خونمون میشنن اونجا باشه دوتایی با هم بازی میکنن و در غیر اینصو...
2 آبان 1391

کارهای روز مره کسرا

مامان حاجی از روز شنبه بعداز ظهر برای نگهداری کسرا به خونمون میادو سه شنبه بعد از ظهر هم از خونمون میره و توی این چند روز به کسرا  خیلی خوش میگذره.کار های روزمره کسرا از این قراره بعد از بیدار شدن از خواب و دستشویی رفتن واسه  صبحونه آماده می شه و بعد اون کارتون میبینه و نقاشی میکشه نزدیکهای ظهر یک میان وعده میخوره که که معمولا با میوه همراست و آغاز بازیهای  کسرا معمولا بعد از خوردن میان وعدست. منهم از سر کار تماس میگیرم  و کسرا هم کلی با من و همکارام که خاله ها هستن صحبت میکنه کسرا و مامان حاجی به حیاط خونه میرن کسرا چرخش را هم میبره اگه نازنین زهرا که طبقه ...
2 آبان 1391

پسرم

پسرم روشنی نور دو چشمان منی بهترین هدیه ای از جانب یزدان منی پسرم تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی من روح من;جان من و شادی دوران منی پسرم لحظه میلاد تو هرگز نرود از یادم غنچه نورس من;باغ گلستان منی پسرم تا که تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است عشق دیرین من و نیمه پنهان منی پسرم شادی تو موجب آرامش دنیای من است شادمان زیست نما;جانی و جانان منی پس رم گوهر شیدا همه ایام کند شکر به درگاه خدا بودنت خواست خدا بود چو ایمان منی موضوع : ...
1 آبان 1391

سواری در باغ وحش

جمعه بعد از ظهر به پارکی رفتیم که قبلا به کسرا قولش را داده بودیم .و برای اولین بار تمام حیوانها را از نزدیک دید و اونها را لمس کرد و سوارشون شد. مجسمه حیوانات، زیبایی خاصی به این پارک دادهبود و مجموعه این حیواناتما رابه یاد حیاط وحشانداخت .کسرا روی تک تک اینها مینشست و احساس خیلی خوبی داشت اسم حیونها را یاد گرفت وهمشونو با اسم صدا میزد از کورکودیل خیلی خوشش اومد. زرافه و فیل هم که بلند و کوتاهکنار همبودن دوست داشترویاونی که بزرگتر و بلندتره بشینه.یک ماشین قدیمیهم تو پارک گذاشتهبودند که با بچه ها تو ماشین نشست و واسه خودشون رانندگی میکردند وفتی از پارک اومدیم به ما گفت دوباره به این پارک بیایم و حسابی از ماشی...
29 مهر 1391

سواری در باغ وحش

جمعه بعد از ظهر به پارکی رفتیم که قبلا به کسرا قولش را داده بودیم .و برای اولین بار تمام حیوانها را از نزدیک دید و اونها را لمس کرد و سوارشون شد. مجسمه حیوانات، زیبایی خاصی به این پارک داده بود و مجموعه این حیوانات ما را به یاد حیاط وحش انداخت .کسرا روی تک تک اینها مینشست و احساس خیلی خوبی داشت   اسم حیونها را  یاد گرفت و همشونو با اسم صدا میزد از کورکودیل خیلی خوشش اومد. زرافه و فیل هم که بلند و کوتاه کنار هم بودن دوست داشت روی اونی که بزرگتر و بلندتره  بشینه.یک ماشین قدیمی هم تو پارک گذاشته بودند که با بچه ها  تو ماشین نشست و  ...
29 مهر 1391

بازی اکشن من و کسرا

چند وقتیه که کسرا به من میگه مامان بیا با هم بازی کنیم به محض اینکه میگم چی بازی کنیم میگه بازی دزد و پلیس انجام بدیم و همیشه اولین نقش را که چه دزد باشه چه پلیس خودش انتخاب میکنه و هر دو نقش را به نوبت بازی میکنیم. دیشب خیلی خسته بود چون بعد از ظهرش هم پارک گلها رفته بودیم وکلی با بچه ها بازی کرده بود ولی با همه خستگی نمیخواست از این بازی دست بکشه و با اینکه دیر وقت شده بودو شامش را هم نخورده بود اصرار به ادامه یازی داشت و زمان بازی هیچکس نباید مزاحم بشه اگه تلفن زنگ بزنه ویا بابای کسرا باهام صحبت کنه غوغایی بر پا میشه که چرا صحبت میکنی یا میگه تلفن را قطع کن. عاشق اینه که من به عنوان دزد در برم و یا...
26 مهر 1391

بازی اکشن من و کسرا

چند وقتیه که کسرا به من میگه مامان بیا با هم بازی کنیم به محض اینکه میگم چی بازی کنیم میگه بازی دزد و پلیس انجام بدیم و همیشه اولین نقش را که چه دزد باشه چه پلیس خودش انتخاب میکنه و هر دو نقش را به نوبت بازی میکنیم. دیشب خیلی خسته بود چون بعد از ظهرش هم پارک گلها رفته بودیم وکلی با بچه ها بازی کرده بود ولی با همه خستگی نمیخواست از این بازی دست بکشه و با اینکه دیر وقت شده بودو شامش را هم نخورده بود اصرار به ادامه یازی داشت و زمان بازی هیچکس نباید مزاحم بشه اگه تلفن زنگ بزنه ویا بابای کسرا باهام صحبت کنه غوغایی بر پا میشه که چرا صحبت میکنی یا میگه تلفن را قطع کن. عاشق اینه که من به عنوان دزد در ...
26 مهر 1391