کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

عروسی در ایام نوروز1395

روز یکشنبه 8 فروردین ، مصادف با عروسی ایما ن خان پسر داییجون محمد بود و کسرا برای رسیدن به این روز لحظه شماری میکرد. چند روز مونده به عروسی کسرا سرما خورد وسینه پهلو کرد به همین خاطر قبل عروسی بهمون قول داد که نه شیرینی تر و نه شربت و نه سرخ کردنی بخوره و با اینکه تایم شام خیلی طولانی بود و گارسونها مدام جوجه چینی و شیرینی تر و انواع نوشیدنی یخی میگردوند کسرا فقط میوه میخورد چند بار هم آرین بهش گفت  خیلی خوشمزست ولی با اراده قوی که داشت از خوردن چیزهای مضرچشم پوشی کرد. آرتین پسر مریم جون هم با پدرش مدام در حال ره رفتن بود و با باباش خوش میگذروند و هنوز مهمونی به شکل جدی شروع نشده بود که من موفق ش...
15 فروردين 1395

تحویل سال وعید 1395

روز یکشنبه ساعت 8 صبح بود که آقا کسرا برای سال جدید و سفره هفت سین آماده میشد با اینکه شب قبلش دیر خوابیده بود ولی به خاطر تحویل سال زودتر از خواب بیدار شد. با بوسیدن و تبریک گفتن سال جدید و کمی صبحونه خوردن شارژ شد و مشغول بازی شد . طرفهای بعد از ظهر بود که دایی امیر با خانم بچه هاش به دیدنمون اومدند و آرین و درسا حسابی با کسرا بازی کردند و قرار گذاشتیم تا سه شنبه به کرج بریم و یکبار دیگه بچه ها  با هم باشند و خوش بگذرونن هوا خیلی سرد شده بود ولی با این همه حال بچه ها از احسان جون قول گرفتند بعد ناهار به پارک روبروی خونه خاله پروین بروند البته کسرا هر بار که خونه خالش میاد واسه بعد با احسان برای رفتن به...
14 فروردين 1395

جشن چهارشنبه سوری در سرای محله

سه شنبه شب  سرای محله ولنجک جشن چهارشنبه سوری . بود و قبلا از طریق پیام بهمون اطلاع دادند که این جشن با حضور حاجی فیروز و ماموران آتنش نشانی با امنیت کامل برپا میشه . ما به همراه هلیا و طاها و مادر و پدر بچه ها به این جشن رفتیم ،با اینکه زمان برگزاریش 5 تا 7 شب بود وما کمی دیرتر از خونه بیرون اومدیم ولی اونقدر به بچه ها خوش گذشت که راضی نمی شدن  به خونه برگردیم و چون سرای محله در پارک واقع شده کسرا خیلی از دوست هاش که مدرسه ای شده بودند و کمتر به پازک میومدندرا دید.   باوجود سردی هوا، کسرا از دویدن ها و بازی با بچه ها کلی عرق کرده بودبا ترکوندن ترقه ونور افشانی و  کمی بازی با ...
4 فروردين 1395

جشن زود هنگام نوروزی و سفره هفت سین در مراکز خرید

پسرم همیشه  در بیرون اومدن  از خونه جهت خرید خیلی دیر راضی میشه  مگر از قبل مشخص کنیم که چه چیزی میخوایم واسه اون بخریم یا بعد اون چه تفریحی میبریمش . شب جمعه به  بازار قائم تجریش رفتیم و طبقه ششم پاساژ سفره هفت سین به همراه موزیک   گذاشته بودند و همه مردم واسه گرفتن عکس صف بسته بودند کسرا هم کنار در چوبی و حوضچه و سماور  عکس گرفت و کلی لذت برد.   روز جمعه بود که وقتی واسه خرید به بیرون رفتیم کسرا ساحل و سروش را دید که اونها هم برای خرید و خوردن ناهار به بازار بزرگ رضا اومده بودند و به خاطر وقت گذرونی با سروش ساحل کلی بهش خوش گذشت. خوشبختانه در مرکز خرید بوستان ...
16 اسفند 1394

تست رفتار حرکتی از کسری

چند روز پیش که برای  ورزش پیلاتس  به سالن ورزشی رفته بودم مربی بامادرانی که بچه های زیر 7 سال دارند در مورد رفتار حرکتی بچه ها صحبت کرد و خواهش کرد برای انجام این تست با بچه ها به سالن رفتار حرکتی مراجعه کنیم. دیروز کسرا با پدرش به دانشگاه اومد و من هنوز تو سالن ورزش بودم که به موبایلم زنگ زدند. و من کسرا به سمت ساختمان جدید به راه افتادیم. تا رسیدن به ساختمان جدید چند تا عکس از کسرا گرفتم دانشجوها خیلی سربه سرش می گذاشتن و بهش میگفتن دوست داریم باهات عکس بندازیم کسرا هم بهشون میخندید و جوابشونو میداد. یکی از دانشجو ها بهش گفت عاشقتم  حیف که کلاس داریم وگرنه میبردیمت تو چمن و حسابی ...
12 اسفند 1394

کسرا در پارک ژوراسیک

دیروز سه شنبه بعد از ظهر وقتی به خونه اومدم با هم به پارک ژوراسیک رفتیم تا کسرا با حیونات اونجا از نزدیک دیدن کنه و باهاشون عکس بگیره . در ورودی  پارک به شکل  در ورودی  غار بود و بالای اون یه کله دایناسور دیده می شد.داخل غار هم پرندگانی به شکل خفاش ولی چند برابر بزرگتر به چشم میخوردند  بعد تموم شدن غار به حیاط پارک رسیدیم که خرسهای قطبی و گرگهایی که تو قطب شمال و در برفها زندگی میکردند چشم انداز قشنگی را به فضای داخل پارک داده بود .و کسرا از اینکه با اونها عکس میگیره خوشحال بود.  بعد از دیدن حیوانات قطب شمال به سمت پاندا ها رفتیم همه این حیو انات مجهز به چشم الکترونیک ...
5 اسفند 1394

جشنواره ارگ سنتر تجریش

 دیروز جمعه به دعوت یکی از دوستان به مرکز خرید ارگ رفتیم .این تنها مرکز خریدی بود که کسرا علاوه بر اون که اعتراضی نکرد خوشحالم شد که میتونه اونجا بازی کنه .تجریش مثل همیشه شلوغ بودو به خاطر جشنواره ،خیابون سعد آباد را بسته بودندو ما مجبور شدیم ماشین را بیرون از پارکینگ پارک کنیم. به محض وارد شدن و نگاه کردن به اولین ویترین  اعتراضش به خرید کردن شروع شد . تقریبا به انتهای طبقه همکف رسیده بودیم که  عروسک گردانها را دیدیم .کسرا بهشون دست داد و صحبت کردو با هم عکس گرفتند.یه کار جالب دیگه واسه بازی بچه ها این بود که عکسهایی  از هیولا و حیوانات مختلف را بروی کف سالن منعکس کرده بودند و با پر...
24 بهمن 1394

گردش و تفریح در پل طبیعت

دیروز جمعه بود که تصمیم گرقتیم به پار ک آ ب و آتش بریم . خصوصا اینکه کسرا مدتها بود که روزهای تعطیل را دوست داشت به این پارک بیاد و هر بار برنامه خرید یا دید و بازدید پیش میومد که  رفتن به پارک را به تاخیر می انداخت.خلاصه  این طلسم شکست و سه تایی به این پارک رفتیم   به محض پیاده شدن از ماشین کسرا به سمت فانوس دریایی دوید و از پله هاش بالا رفت و قتی دید   از حد مجاز نمی تونه بالاتر بره به پائین اومد و به سمت پل طبیعت براه افتادیم در بین راه یک سری ماکت هایی از اسب دیدیم کسرا هم چند تا عکس کنار اونها انداخت و دوباره براه افتادیم. از اون زمانیکه تازه پارک را افتتاح کردند و هنوز پل طبیعت را نزده بو...
17 بهمن 1394

تولد 6 سالگی

کسرا جون حالا که شش سالش شده بیشتر از اون موقع ها زمان و ماه تولدش را درک کرده و از  چند ماه پیش برای  روز تولدش لحظه شماری میکرد و هر روز که از خواب بیدار میشد میپرسید چند روز دیگه به تولدم مونده ،با اینکه دوستاش مسافرت بودندو واسه هفته دیگه جشن بگیریم و ما هم جشن تولدش  را شب جمعه که مصادف با شب عید زانویه بود برگزار کردیم.   عمه و محمد جون مامان حاجی هم به این جشتن دعوت شدند. با اینکه طناز امتحان داشت و نتونسته بود که تو جشن شرکت کنه ولی عمه و پسر عمه کسرا حسابی با کسرا بازی کردند و باهاش رقصیدند مامان حاجی هم کلی با کسرا رقصید و کسرا هم بعد اینکه مامان حاجی نشست برای تشکر به سمتش رفت و اونو ب...
12 دی 1394