یکروز فوق العاد ه با خبرهای خوب
کسرا به کامپیوترش خیلی حساسه و تا زمانیکه من با کامپیو ترش کاری ندارم اونهم کاری نداره به محض اینکه بخوام با کامپیوترش کار کنم سریع میاد و میگه چرا پشت کامپیوتر من نشستی و چرا با لپ تاب خودت کار نمیکنی لپ تاب هم که بیارم مدام قسمم میده بذار انگری بردز بازی کنم ولی این مدت که داشتم پاورم را درست میکردم خیلی صبوری کرد و منهم قول دادم هر زمان که کارم با کامپیوترش تموم شد حتما واسش جایزه بگیرم. روز دوشنبه بیست و سه شهریور بود که من برای دفاع از پایان نامه با هم به دانشگاهم رفتیم ساعت 8 صبح بود که به اتاق دفاع رفتم و بعد اعلام از سوی داورها و استاد راهنما به خونه ب...
نویسنده :
مامان دریا
18:35