خوشگذرونی خونه دایی ها و خاله جون
شب دومی بود که خونه داییجون ابوالقاسم بودیم اونشب بعد پاتختی شیدا جون از سمنان به شهمیرزاد اومدیم مانا و مریم و درسا و آرتین جون هم بودند وخلاصه جمعمون جمع بود و بعد شام تو حیاط تا نصف شب دور هم بودیم بچه ها هم که خواب به سرشون افتاده بود و همش در پی بازی بودند و یک عده هم بالا تو خونه بودند نصف شب بود که بزرگترها تصمیم گرفتیم که بیایم بالا وبخوابیم تا بچه ها هم بخوابند اونها تو رختخواب هم از خندیدن و شیطنت دست بر نمیداشتند خلاصه با خاموش شدن چراغها اونها هم خوابیدند. صبح روز بعد بچه ها خیلی دیر از خواب بلند شدند و بعد صبحونه خوردن دوباره مشغول بازی شدند بچه ها توح...
نویسنده :
مامان دریا
9:28